رساله حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای
احکام تقليد :
- راههاي سه گانه: احتياط، اجتهاد، تقليد
س 1: آيا تقليد، صرفا يک مسأله عقلي است يا ادله شرعي نيز دارد؟
تقليد، ادله شرعي دارد و عقل نيز حکم ميکند که شخص نا آگاه به احکام دين بايد به مجتهد جامع الشرايط مراجعه کند.
س 2: به نظر شريف حضرتعالي، عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟
چون عمل به احتياط مستلزم شناسائي موارد و چگونگي احتياط و صرف وقت بيشتر است، بهتر آن است که مکلّف در احکام دين از مجتهد جامعالشرائط تقليد کند.
س 3: قلمرو احتياط در احکام دين در بين فتاواي فقها چه اندازه است؟ آيا رعايت آراي فقيهان گذشته نيز لازم است؟
مراد از احتياط در موارد آن، رعايت همه احتمالات فقهي است؛ به طوري که مکلّف مطمئن شود که به وظيفه خود عمل کرده است.
س 4: دخترم بزودي به سن تکليف ميرسد و بايد براي خود مرجع تقليدي انتخاب کند، اما درک مسأله تقليد براي او دشوار است، وظيفه ما نسبت به او چيست؟
اگر وي به تنهائي نميتواند وظيفه شرعي خود را دراين باره تشخيص دهد، وظيفه شما ارشاد و راهنمائي اوست.
س 5: نزد فقها معروف است که تشخيص موضوعات احکام به عهده خود مکلّف است و وظيفه مجتهد تشخيص حکم است، ولي در عين حال مجتهدين در بسياري موارد، در تشخيص موضوعات احکام نيز اظهار نظر ميکنند، آيا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نيز واجب است؟
تشخيص موضوع، موکول به نظر خود مکلّف است و متابعت از مجتهد در تشخيص موضوع واجب نيست، مگر آنکه به آن تشخيص اطمينان پيدا کند و يا موضوع از موضوعاتي باشد که تشخيص آن نياز به استنباط دارد.
س 6: آيا کسي که در آموختن احکام ديني مورد نياز خود کوتاهي ميکند، گناهکار است؟
اگر نياموختن احکام به ترک واجب يا ارتکاب حرام بيانجامد، گناهکار است.
س 7: گاهي از افراد کم اطلاع از مسائل ديني درباره مرجع تقليد شان پرسش ميشود، ميگويند نميدانيم، يا اظهار ميدارند که از فلان مجتهد تقليد ميکنيم، ولي عملا التزامي به خواندن رساله آن مجتهد و عمل به فتاواي او ندارند، اعمال اين گونه افراد چه حکمي دارد؟
اگر اعمال آنان موافق احتياط يا مطابق با واقع يا با نظر مجتهدي باشد که وظيفه دارند از او تقليد کنند، محکوم به صحت است.
س 8: با توجه به اينکه در مسائلي که مجتهد اعلم قائل به وجوب احتياط است، ميتوانيم به مجتهد اعلم بعد از وي مراجعه کنيم، اگر اعلم بعد از او نيز قائل به وجوب احتياط در مسأله باشد، آيا رجوع به اعلم بعد از او جايز است؟ و اگر فتواي مجتهد سوم هم همانگونه بود، آيا ميتوان به اعلم بعد از آنان مراجعه کرد؟ و همينطور...، لطفا اين مسأله را توضيح دهيد.
در مسائلي که مجتهد اعلم فتوا ندارد، رجوع به مجتهدي که در آن مسأله احتياط نکرده است و فتواي صريح دارد، با رعايت ترتيب الاعلم فالاعلم، اشکال ندارد.
شروط تقليد
س 9: آيا تقليد از مجتهدي که متصدي مقام مرجعيت نبوده و رساله عمليه هم ندارد، جايز است؟
در صحت تقليد از مجتهد جامع الشرايط، تصدي مرجعيت يا داشتن رساله عمليه شرط نيست، لذا اگر براي مکلفي که قصد تقليد از او را دارد، ثابت شود که وي مجتهد جامع الشرايط است، تقليد اشکال ندارد.
س 10: آيا تقليد از کسي که در يکي از ابواب فقه مثل نماز و روزه به درجه اجتهاد رسيده، جايز است؟
فتواي مجتهد متجزّي که تنها در برخي ابواب فقهي داراي فتوا و نظر اجتهادي است براي خودش حجت است، ولي جواز تقليد ديگران از او محل اشکال است؛ اگر چه جواز آن بعيد نيست.
س 11: آيا تقليد از علماي کشورهاي ديگر که دسترسي به آنان امکان ندارد، جايز است؟
در تقليد از مجتهد جامعالشرائط شرط نيست که مجتهد اهل کشور مکلّف و يا ساکن در محل سکونت او باشد.
س 12: آيا عدالت معتبر در مجتهد و مرجع تقليد با عدالت معتبر در امام جماعت از حيث شدت و ضعف تفاوت دارد؟
با توجه به حسّاسيّت و اهميت منصب مرجعيت در فتوا، بنا بر احتياط واجب، شرط است که مجتهدِ مرجع تقليد علاوه بر عدالت، قدرت تسلّط بر نفس سرکش را داشته و حرص به دنيا نداشته باشد.
س 13: اين که گفته ميشود بايد از مجتهدي تقليد نمود که عادل باشد، مقصود از عادل چه کسي است؟
عادل کسي است که پرهيزگاري او به حدي رسيده باشد که از روي عمد مرتکب گناه نشود.
س 14: آيا اطلاع از اوضاع زمان و مکان از شرايط اجتهاد است؟
ممکن است اين شرط در بعضي از مسائل دخيل باشد.
س 15: بنا بر نظر حضرت امام راحل �قدس سره� مرجع تقليد بايد علاوه بر علم به احکام عبادات و معاملات، نسبت به همه امور سياسي، اقتصادي، نظامي، اجتماعي و رهبري، عالم و آگاه باشد. ما در گذشته مقلّد حضرت امام بوديم، بعد از رحلت ايشان با راهنمائي تعدادي از علما و تشخيص خودمان لازم دانستيم به جنابعالي رجوع نموده و از شما تقليد کنيم تا بين مرجعيت و رهبري جمع کرده باشيم، نظر شما در اين مورد چيست؟
شرايط صلاحيت مرجعيت تقليد، در تحرير الوسيله و رسالههاي ديگر به تفصيل ذکر شده است، و تشخيص فرد شايسته تقليد موکول به نظر خود مکلّف است.
س 16: آيا در تقليد، اعلمّيت مرجع شرط است يا خير؟ معيار و ملاکاعلميّتچيست؟
در مسائلي که فتواي اعلم با فتواي غير اعلم اختلاف دارد، احتياط آن است که از اعلم تقليد کند و ملاک اعلميت اين است که آن مرجع نسبت به ساير مراجع قدرت بيشتري بر شناخت حکم الهي داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعيه را از أدلّه استنباط کند و همچنين نسبت به اوضاع زمان خود به مقداري که در تشخيص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهي مؤثر است، آگاهتر باشد.
س 17: آيا تقليد کسي که از جهت احتمال عدم وجود شرايط معتبر تقليد در مجتهد اعلم، از مجتهد غير اعلم تقليد کرده است، محکوم به بطلان است؟
بنابر احتياط، تقليد از غير اعلم در مسائل مورد اختلاف، به مجرد احتمال عدم وجود شرايط معتبر در اعلم، جايز نيست.
س 18: اگر ثابت شود که تعدادي از علما در بعضي از مسائل اعلم هستند، يعني هر کدام از آنان در مسأله معيني اعلم باشند، آيا تقليد از هر يک از آنان جايز است؟
تبعيض در تقليد اشکال ندارد و اگر اعلميّت هر يک از آنان در مسائلي که مکلف بنا دارد در آن مسائل از او تقليد کند محرز شود، بنا بر احتياط، تبعيض در تقليد در صورت اختلاف فتوا در مسائل مورد نياز مقلّد، واجب است.
س 19: آيا با وجود اعلم، تقليد از غير اعلم جايز است؟
در مسائلي که فتواي غير اعلم مخالفِ فتواي اعلم نباشد، رجوع به غير اعلم اشکال ندارد.
س 20: نظر جنابعالي در اشتراط اعلميت مرجع تقليد چيست و دليل آن کدام است؟
در صورت تعدد فقهاي جامع الشرايط و اختلاف آنان در فتوا، بنا بر احتياط واجب، مکلّف بايد از اعلم تقليد نمايد، مگر آنکه احراز شود که فتواي وي مخالف احتياط است و فتواي غير اعلم موافق با احتياط. و دليل وجوب تقليد از اعلم بناي عقلاء و حکم عقل است، زيرا که اعتبار فتواي اعلم براي مقلد يقيني و اعتبار قول غير اعلم احتمالي است.
س 21: از چه کسي بايد تقليد کنيم؟
از مجتهدي که جامع شرايطِ فتوا و مرجعيت است، و بنابر احتياط بايد اعلم هم باشد.
س 22: آيا تقليد ابتدائي از ميّت جايز است؟
در تقليد ابتدائي، احتياط در تقليد از مجتهد زنده و اعلم نبايد ترک شود.
س 23: آيا تقليد ابتدائي از مجتهد ميّت، متوقف بر تقليد از مجتهد زنده است؟
تقليد ابتدائي از مجتهد ميّت يا بقاء بر تقليد او بايد به تقليد از مجتهد زنده و اعلم باشد.
راههاي اثبات اجتهاد، اعلميت و به دست آوردن فتوي
س 24: بعد از احراز صلاحيت مجتهدي براي مرجعيت تقليد بوسيله شهادت دو فرد عادل، آيا لازم است در اين باره از اشخاص ديگر نيز تحقيق کنم؟
شهادت دو فرد عادل و اهل خبره بر صلاحيت و جامع الشرائط بودن مجتهد براي جواز تقليد از او کافي است و تحقيق از افراد ديگر لازم نيست.
س 25: راههاي انتخاب مرجع و به دست آوردن فتوا کدام است؟
احراز اجتهاد و اعلميت مرجع تقليد بوسيله امتحان يا تحصيل يقين ولو از شهرتمفيدِ علم يا اطمينان، يا با شهادت دو نفر عادل از اهل خبره صورتميگيرد.
راههاي به دست آوردن فتواي مجتهد عبارتند از:
- شنيدن از خود مجتهد
- شنيدن از دو يا يک فرد عادل
- شنيدن از يک نفر مورد اطمينان
- ديدن در رساله مجتهد، در صورتي که رساله وي مصون از اشتباه باشد.
س 26: آيا وکالت در انتخاب مرجع مثل وکالت پدر براي پسر و معلم براي شاگرد صحيح است؟
اگر مراد از وکالت، سپردن وظيفه تحقيق و جستجو براي يافتن مجتهد جامع الشرائط به پدر، معلم، مربي و يا غير آنان باشد، اشکال ندارد و نظرشان در اين مورد اگر مفيدِ علم يا اطمينان و يا واجد شرايط بيّنه و شهادت باشد، از نظر شرعي معتبر و حجت است.
س 27: از تعدادي از علماء که خود مجتهد بودند، راجع به فرد اعلم سؤال شد. فرمودند که رجوع به فلان مجتهد دامت افاضاته باعث برائت ذمه ميگردد. آيا با آنکه شخصا اطلاع از اعلميت آن مجتهد ندارم و يا در اين باره شک دارم و يا اطمينان دارم که اعلم نيست، زيرا افراد ديگري که با دليل و بينه مشابه اعلميت آنان ثابت شده است، وجود دارند، ميتوانم به گفته آنان اعتماد کرده و از آن مجتهد تقليد کنم؟
اگر بيّنه شرعي بر اعلميت مجتهد جامع الشرائط اقامه شود، تا زماني که بيّنه شرعي ديگري که معارض آن باشد پيدا نشود، آن بيّنه حجت شرعي است و به آن اعتماد ميشود، اگر چه موجب حصول علم يا اطمينان نباشد، در اين صورت جستجو از بيّنه معارض و احراز عدم وجود آن لازم نيست.
س 28: آيا جايز است کسي که اجازه از مجتهد ندارد و در بعضي از موارد مرتکب اشتباه در نقل فتوا و احکام شرعي شده است، متصدي نقل فتواي مجتهد و بيان احکام شرعي شود؟ وظيفه ما در صورتي که اين شخص احکام را از روي رساله عمليه نقل ميکند، چيست؟
در تصدي نقل فتواي مجتهد و بيان احکام شرعي، اجازه داشتن شرط نيست، ولي کسي که دچار خطا و اشتباه ميشود، جايز نيست متصدي اين کار شود و اگر در موردي اشتباه کرد، چنانچه متوجه اشتباه خود شد، بر او واجب است شنونده را از آن اشتباه آگاه نمايد. به هر حال، بر مستمع جايز نيست تا اطمينان به صحت گفتار گوينده پيدا نکرده، به نقل او عمل کند.
عدول از مجتهدي به مجتهد ديگر
س 29: تا به حال در بقاء بر تقليد از ميّت، به اجازه مجتهد غير اعلم عمل ميکرديم. اگر اجازه مجتهد اعلم شرط بقاء بر تقليد از ميّت است، آيا عدول به اعلم و طلب اجازه او براي بقاء بر ميّت بر ما واجب است؟
اگر فتواي غير اعلم موافق با فتواي اعلم در اين مسأله باشد، عمل به فتواي غير اعلم اشکال ندارد و نيازي به عدول به اعلم نيست.
س 30: آيا در عدول از يکي از فتاواي امام خميني �قدس سره� واجب است به فتواي مجتهدي که از او براي بقاء بر تقليد ميّت اجازه گرفتهام، رجوع کنم يا آنکه به فتواي ساير مجتهدين هم ميشود عمل کرد؟
احتياط در رجوع به فتاواي همان مجتهد است، مگر آنکه مجتهد زنده ديگر اعلم از آن مجتهد و فتواي او در مسأله مورد عدول مخالف فتواي مجتهد اول باشد، که احتياط واجب در اين صورت، رجوع به مجتهد اعلم است.
س 31: آيا عدول از اعلم به غير اعلم جايز است؟
احتياط واجب، عدم عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده ديگر است، مخصوصا در صورتي که مرجع تقليد اول اعلم باشد.
س 32: جواني هستم ملتزم به احکام شرعي، در گذشته قبل از رسيدن به سن تکليف مقلد حضرت امام (ره) بودم، ولي اين تقليد مبتني بر بيّنه شرعي نبود بلکه بر اين اساس بود که تقليد از امام سبب برائت ذمّه ميگردد. بعد از مدّتي به مرجع ديگري عدول کردم، در حالي که اين عدول هم صحيح نبود و بعد از درگذشت آن مرجع، به جنابعالي عدول کردم. لطفا حکم تقليدم از آن مرجع و حکم اعمالم در آن مدت و تکليف فعليام را بيان فرمائيد.
آن دسته از اعمال شما که بر اساس فتواي امام �قدس سره�، چه در حال حيات با برکت وي و چه بعد از رحلت ايشان، بنا بر بقاء بر تقليد از امام �قدس سره� انجام گرفته، محکوم به صحت است. ولي اعمالي که به تقليد غير منطبق با موازين شرعي از مرجع ديگري انجام يافته، اگر منطبق با فتواي کسي که هم اکنون بايد از او تقليد کنيد، باشد، محکوم به صحت و موجب برائت ذمه است، والّا قضاي آنها بر شما واجب است. در حال حاضر شما بين بقاء بر تقليد از امام راحل طاب ثراه و بين عدول به کسي که بر اساس موازين شرعي او را شايسته تقليد ميدانيد، مخيّر هستيد.
بقاء بر تقليد ميّت
س 33: شخصي که مقلّد امام رحمةاله عليه بوده، پس از ارتحال ايشان از مرجع معيني تقليد نموده است. در حال حاضر ميخواهد دوباره از امام تقليد نمايد. آيا اين تقليد جايز است؟
رجوع از مجتهد زنده جامع الشرايط به مجتهد ميّت بنا بر احتياط، جايز نيست. ولي اگر مجتهد زنده در زمان عدول به او واجد شرايط نبوده است، عدول به او از همان ابتدا باطل بوده، و اين فرد در حال حاضر اختيار دارد که همچنان بر تقليد امام(ره) باقي بماند و يا به مجتهد زندهاي که تقليدش جايز است، عدول کند.
س 34: من در زمان حيات امام خميني (ره) به سن تکليف رسيده و در بعضي از احکام از ايشان تقليد کردم، در حالي که مسأله تقليد بخوبي برايم معلوم نبود، اکنون چه تکليفي دارم؟
اگر در اعمال عبادي و غير عبادي در زمان حيات امام (ره) به فتاواي ايشان عمل نمودهايد، و عملا مقلد ايشان، هر چند در بعضي از احکام، بودهايد، در حال حاضر بقاء بر تقليد حضرت امام (ره) در همه مسائل براي شما جايز است.
س 35: حکم بقاء بر تقليد ميّت اگر اعلم باشد، چيست؟
بقاء بر تقليد ميّت در هر صورت جايز است. ولي سزاوار است که احتياط در بقاء بر تقليد ميّت اعلم ترک نشود.
س 36: آيا در بقاء بر تقليد ميّت، اجازه از مجتهد اعلم معتبر است و يا اجازه هر مجتهدي کافي است؟
در جواز بقاء بر تقليد ميّت، در صورتي که مورد اتفاق فقها باشد، اجازه از اعلم واجب نيست.
س 37: شخصي که از امام راحل �قدس سره� تقليد ميکرده و بعد از رحلت ايشان در بعضي از مسائل از مجتهد ديگري تقليد کرده است، اکنون آن مجتهد نيز وفات نموده است، اين شخص چه تکليفي دارد؟
ميتواند مانند گذشته، بر تقليد از امام �قدس سره�، در مسائلي که از ايشان عدول نکرده، باقي بماند. همچنان که مخيّر است در مسائلي که عدول نموده بر فتواي مجتهد دوم باقي بماند و يا به مجتهد زنده عدول کند.
س 38: بعد از وفات امام راحل �قدس سره� گمان ميکردم که بنا بر فتواي ايشان بقاء بر تقليد ميّت جايز نيست، لذا مجتهد زنده ديگري را براي تقليد انتخاب کردم. آيا ميتوانم بار ديگر به تقليد از امام راحل رجوع کنم؟
رجوع به تقليد از امام �قدس سره� بعد از عدول از ايشان به مجتهد زنده در مسائلي که عدول نمودهايد، جايز نيست، مگر اين که فتواي مجتهد زنده، وجوب بقاء بر تقليد ميّت اعلم باشد، و شما معتقد باشيد که امام (ره) نسبت به مجتهد زنده اعلم است، که در اين صورت بقاء بر تقليد امام (ره) واجب است.
س 39: آيا جايز است که در يک مسأله با وجود اختلاف در فتوا گاهي به فتواي مجتهد ميّت رجوع کنم و گاهي به فتواي مجتهد زنده اعلم؟
بقاء بر تقليد ميّت تا زماني که به مجتهد زنده عدول نشده، جايز است و پس از عدول، رجوع مجدد به ميّت جايز نيست.
س 40: آيا بر مقلّدين امام راحل �قدس سره� و کساني که قصد بقاء بر تقليد از ايشان را دارند، اجازه گرفتن از يکي از مراجع زنده واجب است؟ يا اين که اتفاق اکثر مراجع و علماي اسلام بر جواز بقاء بر ميّت کافي است؟
با فرض اتفاق علما، مبني بر جواز بقاء بر تقليد از ميّت، بقاء بر تقليد امام(ره) جايز است و در اين مورد نيازي به رجوع به مجتهد معيني نيست.
س 41: نظر شريف جنابعالي راجع به بقاء بر تقليد از ميّت در مسألهاي که مکلّف در حال حيات مرجع به آن عمل کرده و يا نکرده، چيست؟
بقاء بر تقليد ميّت در همه مسائل حتي در مسائلي که تاکنون مکلّف به آنها عمل نکرده است، جايز و مجزياست.
س 42: بنا بر جواز بقاء بر تقليد از ميّت، آيا اين حکم شامل اشخاصي که در زمان حيات مجتهد مکلّف نبوده ولي به فتاواي آن مرجع عمل کردهاند، هم ميشود؟
اگر تقليد شخص غيربالغ از مجتهد جامع الشرائط به نحو صحيح محقق شده باشد، باقي ماندن بر تقليد همان مجتهد بعد از فوتش جايز است.
س 43: ما از مقلدين امام خميني �قدس سره� هستيم که بعد از رحلت جانسوز ايشان بر تقليد وي باقي ماندهايم. ولي چون در شرائط دشوار فعلي که ملت مسلمان با استکبار جهاني درگير است، با مسائل شرعي تازهاي روبرو ميشويم و احساس ميکنيم بايد به حضرتعالي رجوع نمائيم و از شما تقليد کنيم، آيا اين کار براي ما جايز است؟
بقاء بر تقليد از امام �قدس سره� براي شما جايز است و فعلا نيازي به عدول از تقليد ايشان نداريد، در صورت نياز به استعلام حکم شرعي در مسائل مستحدثه، ميتوانيد با دفتر ما مکاتبه نمائيد.
س 44: وظيفه مقلد در قبال مرجع تقليد خود در صورتي که اعلميت مرجع ديگري را احراز نمايد، چيست؟
بنا بر احتياط، واجب است در مسائلي که فتواي مرجع فعلي با فتواي مرجع اعلم اختلاف دارد، به مرجع اعلم عدول نمايد.
س 45: 1 - در چه صورتي جايز است، مقلد از مرجع تقليدش عدول کند؟
- آيا عدول از اعلم به غير اعلم در مواردي که فتاواي مرجع اعلم منطبق با زمان نباشد و يا عمل به آن بسيار دشوار باشد، جايز است؟
- عدول از مرجع تقليد زنده به مجتهد ديگر، جايز نيست علي الاحوط، مگر در صورتي که مرجع دوم اعلم از مرجع اول و فتواي او در مسألهاي مخالف فتواي مجتهد اول باشد.
- تنها گمان به ناهماهنگي فتاواي مرجع تقليد با زمان و شرايط حاکم بر آن و يا دشواري عمل به فتاواي او، سبب جواز عدول از مجتهد اعلم به مجتهد ديگر نميشود.
مسائل متفرقه تقليد
س 46: مراد از جاهل مقصّر چه کسي است؟
جاهل مقصر به کسي گفته ميشود که متوجه جهل خود بوده و راههاي رفع جهالت خود را هم ميداند، ولي در آموختن احکام کوتاهي ميکند.
س 47: جاهل قاصر کيست؟
جاهل قاصر کسي است که اصلا متوجه جهل خود نيست و يا راهي براي برطرف کردن جهل خود ندارد.
س 48: احتياط واجب چه معنائي دارد؟
يعني وجوب انجام يا ترک فعلي از باب احتياط.
س 49: آيا عبارت �فيه اشکال� که در بعضي از فتاوي ذکر ميشود، دلالت بر حرمت دارد؟
بر حسب اختلاف موارد، معناي آن فرق ميکند. اگر اشکال در جواز باشد دلالت بر حرمت در مقام عمل دارد.
س 50: عبارتهاي �فيه اشکال�، �مشکل�، �لايخلو من اشکال�، �لا اشکال فيه� فتواست يا احتياط؟
همه اين عبارتها دلالت بر احتياط دارند، مگر عبارت �لااشکال فيه� که فتوي است.
س 51: فرق بين جايز نبودن و حرام چيست؟
در مقام عمل بين آنها فرقي نيست.
مرجعيت و رهبري
س 52: در صورت تعارض فتواي ولي امر مسلمين با فتواي مرجعي در مسائل سياسي، اجتماعي و فرهنگي وظيفه شرعي مسلمانان چيست؟ آيا معياري براي تفکيک احکام صادره از طرف مراجع تقليد و ولي فقيه وجود دارد؟ مثلا اگر نظر مرجع تقليد با نظر ولي فقيه در مسأله موسيقي اختلاف داشته باشد، متابعت از کداميک از آنان واجب و مجزي است؟ به طور کلي احکام حکومتي که در آن نظر ولي فقيه بر فتواي مراجع تقليد برتري دارد، کدام است؟
در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامي و اموري که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولي امر مسلمين بايد اطاعت شود. ولي در مسائل فردي محض، هر مکلفي بايد از فتواي مرجع تقليدش پيروي نمايد.
س 53: همانگونه که مطّلع هستيد در اصول فقه از مسألهاي تحت عنوان �اجتهاد متجزّي� بحث ميشود، آيا اقدام امام خميني �قدس سره� در تفکيک مرجعيت و رهبري، گامي در تحقق تجزّي در اجتهاد محسوب نميشود؟
تفکيک بين رهبري ولي فقيه و مرجعيت تقليد، ربطي به مسأله تجزّي در اجتهاد ندارد.
س 54: اگر مقلد يکي از مراجع باشم و در اين حال ولي امر مسلمين اعلان جنگ يا جهاد بر ضد کفار ظالم نمايد و مرجع تقليد من اجازه شرکت در جنگ را ندهد، آيا ملزم به رعايت نظر وي هستم؟
در مسائل عمومي جامعه اسلامي که يکي از آنها دفاع از اسلام و مسلمين بر ضد کفار و مستکبران متجاوز است، اطاعت از حکم ولي امر مسلمين واجب است.
س 55: حکم يا فتواي ولي امر مسلمانان تا چه حد قابل اجرا ميباشد؟ و در صورت تعارض با رأي مرجع تقليد اعلم، کداميک مقدم است؟
اطاعت از حکم ولي فقيه بر همگان واجب است و فتواي مرجع تقليد نميتواند با آن معارضه کند.
ولايت فقيه و حکم حاکم
س 56: آيا اعتقاد به اصل ولايت فقيه از جهت مفهوم و مصداق يک امر عقلي است يا شرعي؟
ولايت فقيه که عبارت است از حکومت فقيه عادل و دينشناس حکم شرعي تعبدي است که مورد تأييد عقل نيز ميباشد، و در تعيين مصداق آن روش عقلائي وجود دارد که در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بيان شده است.
س 57: آيا احکام شرعي در صورتي که ولي امر مسلمين به دليل مصالح عمومي مسلمانان، بر خلاف آنها حکم نمايد، قابل تغيير و تعطيل است؟
موارد اين مسأله مختلف است.
س 58: آيا رسانههاي گروهي در نظام حکومت اسلامي بايد تحت نظارت ولي فقيه يا حوزههاي علميه و يا نهاد ديگري باشند؟
اداره رسانههاي گروهي بايد تحت امر و اشراف ولي امر مسلمين باشد و در جهت خدمت به اسلام و مسلمين و نشر معارف ارزشمند الهي به کار گمارده شود، و نيز در جهت پيشرفت فکري جامعه اسلامي و حل مشکلات آن و اتحاد مسلمانان و گسترش اخوت و برادري در ميان مسلمين و امثال اينگونه امور از آن استفاده شود.
س 59: آيا کسي که اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه ندارد، مسلمان حقيقي محسوب ميشود؟
عدم اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه، اعم از اين که بر اثر اجتهاد باشد يا تقليد، در عصر غيبت حضرت حجت �ارواحنا فداه� موجب ارتداد و خروج از دين اسلام نميشود.
س 60: آيا ولي فقيه ولايت تکويني دارد که بر اساس آن بتواند احکام ديني را به هر دليلي مانند مصلحت عمومي، نسخ نمايد؟
بعد از وفات پيامبر اکرم �صلي الله عليه و آله� امکان نسخ احکام دين اسلام وجود ندارد، و تغيير موضوع يا پيدايش حالت ضرورت و اضطرار يا وجود مانع موقتي براي اجراي حکم، نسخ محسوب نميشود، و ولايت تکويني، اختصاص به معصومين �عليهم السلام� دارد.
س 61: وظيفه ما در برابر کساني که اعتقادي به ولايت فقيه جز در امور حسبيه ندارند، با توجه به اينکه بعضي از نمايندگان آنان اين ديدگاه را ترويج ميکنند، چيست؟
ولايت فقيه در رهبري جامعه اسلامي و اداره امور اجتماعي ملت اسلامي در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه اثنيعشري است که ريشه در اصل امامت دارد، اگر کسي به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسيده باشد، معذور است، ولي ترويج اختلاف و تفرقه بين مسلمانان براي او جايز نيست.
س 62: آيا اوامر ولي فقيه براي همه مسلمانان الزام آور است يا فقط مقلدين او ملزم به اطاعت هستند؟ آيا بر کسي که مقلد مرجعي است که اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه ندارد، اطاعت از ولي فقيه واجب است يا خير؟
بر اساس مذهب شيعه همه مسلمانان بايد از اوامر ولائي ولي فقيه اطاعت نموده و تسليم امر و نهي او باشند، و اين حکم شامل فقهاي عظام هم ميشود، چه رسد به مقلدين آنان. به نظر ما التزام به ولايت فقيه قابل تفکيک از التزام به اسلام و ولايت ائمّه معصومين(ع) نيست.
س 63: کلمه ولايت مطلقه در عصر پيامبر اکرم �صلي الله عليه و آله� به اين معني استعمال شده است که اگر رسول اکرم �صلي الله عليه و آله� شخصي را به انجام کاري امر کنند، انجام آن حتي اگر از سختترين کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پيامبر �صلي الله عليه و آله� به کسي دستور خودکشي بدهند. آن فرد بايد خود را به قتل برساند. سؤال اين است که آيا ولايت فقيه در عصر ما با توجه به اين که پيامبر اکرم �صلي الله عليه و آله� معصوم بودند و در اين زمان ولي معصوم وجود ندارد، به همان معناي عصر پيامبر �صلي الله عليه و آله� است؟
مراد از ولايت مطلقه فقيه جامع الشرايط اين است که دين حنيف اسلام که آخرين دين آسماني است و تا روز قيامت استمرار دارد دين حکومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامي ناگزير از داشتن ولي امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامي را از شر دشمنان اسلام و مسلمين حفظ نمايد، و از نظام جامعه اسلامي پاسداري نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّي قوي بر ضعيف جلوگيري نمايد، و وسائل پيشرفت و شکوفائي فرهنگي، سياسي و اجتماعي را تأمين کند. اين کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادي بعضي از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از اين که وظيفه خطير رهبري را طبق موازين شرعي به عهده گرفت، بايد در هر مورد که لازم بداند تصميمات مقتضي بر اساس فقه اسلامي اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نمايد. تصميمات و اختيارات ولي فقيه در مواردي که مربوط به مصالح عمومي اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصري درباره ولايت مطلقهاست.
س 64: آيا همانگونه که بقاء بر تقليد از ميّت بنا بر فتواي فقها بايد با اجازه مجتهد زنده باشد، اوامر و احکام شرعي حکومتي هم که از رهبر متوفّي صادر شده است، براي استمرار و نافذ بودن احتياج به اذن رهبر زنده دارد يا اين که بدون اذن رهبر زنده هم خود به خود از قابليت اجرائي برخوردار است؟
احکام ولائي و انتصابات صادره از طرف ولي امر مسلمين اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر اين که ولي امر جديد مصلحتي در نقض آنها ببيند و آنها را نقض کند.
س 65: آيا بر فقهيي که در کشور جمهوري اسلامي ايران زندگي ميکند و اعتقادي به ولايت مطلقه فقيه ندارد، اطاعت از دستورات ولي فقيه واجب است؟ و اگر با ولي فقيه مخالفت نمايد فاسق محسوب ميشود؟ و در صورتي که فقيهي اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه دارد ولي خود را از او شايستهتر به مقام ولايت ميداند، اگر با اوامر فقيهي که متصدي مقام ولايت امر است مخالفت نمايد، فاسق است؟
اطاعت از دستورات حکومتي ولي امر مسلمين بر هر مکلفي ولو اين که فقيه باشد، واجب است. و براي هيچ کسي جايز نيست که با متصدي امور ولايت به اين بهانه که خودش شايستهتر است، مخالفت نمايد. اين در صورتي است که متصدي منصب ولايت از راههاي قانوني شناخته شده به مقام ولايت رسيده باشد. ولي در غير اين صورت، مسأله به طور کلي تفاوت خواهد کرد.
س 66: آيا مجتهد جامع الشرائط در عصر غيبت ولايت بر اجراي حدود دارد؟
اجراي حدود در زمان غيبت هم واجب است و ولايت بر آن اختصاص به ولي امر مسلمين دارد.
س 67: آيا ولايت فقيه يک مسأله تقليدي است يا اعتقادي؟ و کسي که به آن اعتقاد ندارد چه حکمي دارد؟
ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است که از اصول مذهب ميباشد. با اين تفاوت که احکام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احکام فقهي از ادّله شرعي استنباط ميشوند و کسي که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است.
س 68: گاهي از بعضي از مسئولين، مسألهاي به عنوان �ولايت اداري� شنيده ميشود که به معناي لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض است. نظر جنابعالي در اين باره چيست؟ و وظيفه شرعي ما کدام است؟
مخالفت با اوامر اداري که بر اساس ضوابط و مقررات قانوني اداري صادر شده باشد، جايز نيست. ولي در مفاهيم اسلامي چيزي به عنوان ولايت اداري وجود ندارد.
س 69: آيا اطاعت از دستورات نماينده ولي فقيه در مواردي که داخل در قلمرو نمايندگي اوست، واجب است؟
اگر دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحيت و اختياراتي که از طرف ولي فقيه به او واگذار شده است، صادر کرده باشد، مخالفت با آنها جايز نيست.
احکام آبها :
س 70: اگر قسمت پايين آب قليلي که به طور سرازير و بدون فشار به پايين ميريزد، با نجاست برخورد کند، آيا قسمت بالاي اين آب همچنان پاک باقي ميماند؟
اگر سرازيري آب بگونهاي باشد که جريان از بالا به پايين بر آن صدق کند، قسمت بالاي آن پاک است.
س 71: آيا در شستن لباسهاي نجس با آب کرّ و جاري، فشردن هم لازم است و يا اينکه بعد از زوال عين نجاست همين که آب آن را فرا گرفت، کفايت ميکند.
بايد بنابر احتياط آن را فشار يا تکان دهند.
س 72: آيا در تطهير لباس متنجّس با آب کر و جاري، فشار دادن خارج آب لازم است يا با همان فشار داخل آب پاک ميشود؟
فشار يا تکان دادن داخل آب، کافي است.
س 73: آيا گليم يا فرش نجسي را که با آب لوله کشي متصل به منبع آب شهري شستشو ميدهيم، به مجرد رسيدن آب لوله کشي به محل نجس، پاک ميشوند يا بايد آب غساله از آن جدا شود؟
در تطهير با آب لوله کشي، جدا شدن آب غساله شرط نيست، بلکه به مجرد رسيدن آب به مکان نجس، بعد از زوال عين نجاست و حرکت غساله از جاي خود به وسيله دست کشيدن بر فرش در هنگام اتصال آب، طهارت حاصل ميشود.
س 74: حکم وضو و غسل با آبي که به طور طبيعي غليظ است چيست؟ مانند آب دريائي که بر اثر وجود املاح فراوان غليظ شده است، مثل درياچه اروميه يا موارد ديگري که غلظت بيشتري دارند.
مجرد غلظت آب به سبب وجود املاح، مانع از صدق عنوان آب مطلق بر آن نميشود، و براي ترتب آثار شرعي آب مطلق، صدق عنوان آن در نظر عرف کافي است.
س 75: آيا براي ترتب آثار کر بودن آب، علم به کر بودن آن واجباست يا اين که بناء بر کر بودن آب کافي است؟ (مانند آب موجود در دستشوئيهاي قطار و غيره)
اگر حالت سابقه کر بودن آب احراز شود، بنا گذاشتن بر کر بودن آن جايزاست.
س 76: در مساله (147) رساله امام خميني �قدس سره� آمده است: �در طهارت و نجاست به گفته کودک مميز تا زمان بلوغ اعتناء نميشود�. اين فتوا تکليف دشواري است. زيرا به طور مثال مستلزم اين است که پدر و مادر تطهير فرزندشان را پس از قضاء حاجت تا سن پانزده سالگي به عهده بگيرند. لطفا وظيفه شرعي ما را بيان فرمائيد.
قول کودکي که در آستانه بلوغ است در اين باره معتبر است.
س 77: گاهي به آب موادي اضافه ميکنند که آن را به رنگ شير در ميآورد، آيا اين آب مضاف است؟ حکم وضو و تطهير با آن چيست؟
آن آب حکم آب مضاف را ندارد.
س 78: در تطهير، چه فرقي بين آب کر و آب جاري است؟
هيچ تفاوتي با هم ندارند.
س 79: اگر آب شور جوشانده شود، آيا با آبي که از بخار آن بدست ميآيد، ميتوان وضو گرفت؟
اگر آب مطلق بر آن صدق کند، آثار آب مطلق را دارد.
س 80: براي پاک شدن کف پا يا کفش، راه رفتن به مقدار پانزده گام شرط است. آيا اين کار بايد بعد از زوال عين نجاست صورت بگيرد يا پانزده گام رفتن با وجود عين نجاست کافي است؟ آيا پس از آنکه عين نجاست با پانزده گام از بين رفت، کف پا يا کفش پاک ميشود؟
کسي که بر اثر راه رفتن روي زمين، کف پا يا کفش او، نجس شده است هر گاه تقريبا به قدر ده قدم روي زمين خشک و پاک راه برود، کف پا و کفش او پاک ميشود مشروط به اين که عين نجاست، زائل شود.
س 81: آيا کف پا يا ته کفش با راه رفتن روي زميني که آسفالت شده، پاک ميشود؟
زمينهاي آسفالت و يا آغشته به قير، پاک کننده کف پا يا ته کفش نيستند.
س 82: آيا آفتاب از مطهّرات است؟ اگر هست، شرايط مطهّريت آن چيست؟
تابيدن آفتاب باعث طهارت زمين و همه اشياء غير منقول از قبيل ساختمان و چيزهائي که در آن بکار رفته مانند چوب، در، پنجره و مانند آن ميشود، به شرطي که عين نجاست قبلا از آنها زائل شده باشد و در موقع تابش آفتابتر باشند و به وسيله آفتاب خشک شوند.
س 83: لباسهاي نجسي که در موقع تطهير، آب را رنگين ميکنند، چگونه پاک ميشوند؟
اگر رنگ دادن لباس باعث مضاف شدن آب نشود، لباسهاي نجس با ريختن آب بر آنها، پاک ميشوند.
س 84: کسي که براي غسل جنابت آب را در ظرفي ميريزد و در هنگام غسل قطرات آب به داخل ظرف ميچکد، آيا موجب نجس شدن آب ميگردد؟ و آيا مانع از تمام کردن غسل با آن آب ميشود؟
اگر آب از آن قسمت بدن که پاک است به داخل ظرف بچکد، پاک است و مانعي براي تمام کردن غسل با آن وجود ندارد.
س 85: آيا تطهير تنوري که با گِل آغشته به آب نجس ساخته شده است، امکان دارد؟
ظاهر آن با شستن قابل تطهير است و طهارت ظاهر تنور که خمير به آن ميچسبد براي پختن نان کافي است.
س 86: آيا روغن نجس با انجام فعل و انفعالات شيميائي بر روي آن به طوري که مادهي آن داراي خواص جديدي شود، بر نجاست خود باقي ميماند يا اين که حکم استحاله را پيدا ميکند؟
براي تطهير مواد نجس، مجرّد انجام فعل و انفعالات شيميائي که خاصيت جديدي به مواد ببخشد، کافي نيست.
س 87: در روستاي ما حمامي وجود دارد که سقف آن مسطح و صاف است و از آن قطرات حاصل از بخار آب بر سر استحمام کنندگان ميچکد. آيا اين قطرات پاک است؟ آيا غسل بعد از چکيدن اين قطرات صحيح است؟
بخار حمام و قطراتي که از سقف پاک ميچکد، محکوم به طهارت است، و چکيدن اين قطرات بر بدن باعث نجاست آن نميشود و به صحت غسل ضرر نميرساند.
س 88: با توجه به اينکه بر اساس تحقيقات علمي، وزن آبهاي فاضلابها در اثر اختلاط با مواد معدني و آلودگي به ميکرب 10% بيشتر از وزن طبيعي آب است، اگر در اينگونه آبهإ؛ در تصفيهخانهها تغييراتي به وجود آيد و بوسيله عمليات فيزيکي، شيميائي و بيولوژيکي، مواد معدني آلوده و ميکروبها را از آن جدا سازند. به طوري که بعد از تصفيه کامل از جهت فيزيکي (رنگ، بو، طعم) و از جهت شيميائي (مواد معدني آلوده) و از جهت بهداشتي (ميکروبهاي مضر و تخم انگلها) بمراتب بهداشتيتر و بهتر از آبهاي بسياري از نهرها و درياها بويژه آبهائي که براي آبياري استفاده مينمايند، گردد. آيا اين آبها که قبل از تصفيه نجس هستند، با اعمال مذکور پاک شده و حکم استحاله بر آنها جاري ميگردد يا آنکه پس از تصفيه هم محکوم به نجاست هستند؟
در فرض مذکور با مجرد جداسازي مواد معدني آلوده و ميکربها و غير آن از آبهاي فاضلابها، استحاله تحقق پيدا نميکند. مگر اين که عمل تصفيه با تبخير آب و تبديل دوباره بخار به آب، انجام شود.
احکام تخلّي :
س 89: عشاير بخصوص در ايام کوچ کردن، آب کافي براي تطهير در اختيار ندارند، آيا چوب و سنگريزه براي تطهير مخرج بول کفايت ميکند؟ آيا آنان ميتوانند با اين حال نماز بخوانند؟
مخرج بول جز با آب پاک نميشود. ولي نماز کسي که توانائي تطهير بدن خود با آب را ندارد، صحيح است.
س 90: حکم تطهير مخرج بول و غائط با آب قليل چيست؟
براي طهارت مخرج بول با آب قليل دو بار شستن بنابراحتياط لازم است، و براي طهارت مخرج غائط شستن تا مقداري که عين نجاست و آثار آن از بين برود، لازم است.
س 91: بر حسب عادت، نمازگزار بايد بعد از بول کردن استبراء نمايد. در عورت من زخمي وجود دارد که هنگام استبراء بر اثر فشار از آن خون جاري شده و با آبي که براي تطهير استفاده ميکنم مخلوط ميشود و باعث نجاست بدن و لباسم ميگردد. اگر استبراء نکنم احتمال دارد زخم زودتر بهبود يابد ولي با استبراء و فشاري که بر آن وارد ميشود زخم باقي خواهد ماند و خوب شدن آن سه ماه طول خواهد کشيد. خواهش ميکنم بيان فرمائيد که عمل استبراء را انجام بدهم يا خير؟
استبراء واجب نيست. و اگر موجب ضرر شود جايز هم نخواهد بود. البته اگر استبراء نشود و بعد از بول کردن رطوبت مشتبه خارج شود، حکم بول را دارد.
س 92: گاهي بدون اختيار از انسان بعد از بول و استبراء رطوبتي خارج ميشود که شبيه بول است. آيا اين رطوبت نجس است يا پاک؟ اگر انسان بعد از مدتي بطور اتفاقي متوجه اين مسأله شود، نمازهاي گذشتهاش چه حکمي دارد؟ آيا از حالا به بعد بر او واجب است در مورد خروج اين رطوبت غير اختياري بررسي نمايد؟
اگر بعد از استبراء رطوبتي خارج شود که بول بودن آن مشکوک باشد، حکم بول را ندارد و محکوم به طهارت است، و بررسي و جستجو در اين باره لازم نيست.
س 93: لطف بفرمائيد در صورت امکان راجع به اقسام رطوبتي که گاهي از انسان خارج ميشود، توضيح دهيد.
رطوبتي که گاهي بعد از خروج مني از انسان خارج ميشود، وذي نام دارد، و رطوبتي که بعضي از اوقات بعد از بول خارج ميشود، ودي ناميده ميشود، و رطوبتي که بعد از ملاعبه زن و مرد با يکديگر خارج ميشود، مذي نام دارد. همه اين رطوبتها پاک است و باعث نقض طهارت نميشود.
س 94: اگر کاسه توالتها در جهت مخالف سمتي که اعتقاد دارند قبله است، نصب شود و بعد از مدتي متوجه شويم که جهت کاسه با جهت قبله 20 تا 22 درجه تفاوت دارد. آيا تغيير جهت کاسه توالت واجب است يا خير؟
انحراف از قبله به مقداري که انحراف از سمت قبله بر آن صدق کند، کافي است و اشکال ندارد.
س 95: بر اثر بيماري در مجاري ادرار، بعد از بول و استبراء، ادرارم قطع نميشود و رطوبت ميبينم. براي معالجه به پزشک مراجعه نموده و به دستورات او عمل کردم ولي بيماريام معالجه نشد. وظيفه شرعي من چيست؟
بعد از استبراء، به شک در خروج بول اعتنا نميشود، و اگر يقين داريد که بول به صورت قطره قطره از شما خارج ميشود، بايد به وظيفه مسلوس که در رساله عمليه امام خميني �قدس سره� ذکر شده، عمل نمائيد و تکليفي زائد بر آن نداريد.
س 96: کيفيت استبراء قبل از تطهير مخرج غايط چگونه است؟
تفاوتي بين استبراء قبل از تطهير مخرج غائط و بعد از تطهير آن، از نظر کيفيت وجود ندارد.
س 97: استخدام در بعضي از شرکتها و مؤسسات مستلزم معاينات پزشکي است که گاهي مشتمل بر کشف عورت است. آيا اين عمل در صورت نياز جايز است؟
کشف عورت در برابر شخص ديگر، هر چند لازمه استخدام باشد، جايز نيست، مگر در صورتي که ترک کار براي او مشقت آور بوده و مضطرّ به آن باشد.
س 98: در هنگام تخلّي، مخرج بول با چند مرتبه شستن پاک ميشود؟
محل دفع بول بنابر احتياط واجب با دو مرتبه شستن با آب قليل پاک ميشود.
س 99: مخرج مدفوع را چگونه ميتوان تطهير کرد؟
مخرج مدفوع را به دوگونه ميتوان تطهير کرد: اول آنکه با آب بشويد تا نجاست زائل شود و پس از آن آب کشيدن لازم نيست. دوم آنکه با سه قطعه سنگ يا پارچه پاک و امثال آن، نجاست را پاک نمايد و اگر با سه قطعه، نجاست زائل نشد با قطعات ديگري آن را کاملا پاک کند، و به جاي سه قطعه ميتواند از سه جاي يک قطعه سنگ يا پارچه استفاده کند.
احکام وضو :
س 100: به نيت طهارت براي نماز مغرب وضو گرفتم، آيا براي من با اين وضو مسّ قرآن کريم و خواندن نماز عشا جايز است؟
بعد از آنکه وضو به طور صحيح محقّق شد، تا زماني که باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت، با آن جايز است.
س 101: کسي که در جلوي سرش موي مصنوعي گذاشته است و در صورت نگذاشتن آن به مشقت ميافتد، آيا مسح بر موي مصنوعي براي او جايز است؟
موي مصنوعي اگر به نحو کلاه گيس باشد، واجب است براي مسح آن را بردارد، ولي اگر موي مصنوعي بر پوست سرکاشته شده باشد و برداشتن آن از جلوي سر باعث عسر و حرجي شود که عادتا قابل تحمل نيست، مسح بر روي آن مجزي است.
س 102: شخصي گفته است که هنگام وضو فقط بايد دو مشت آب بر صورت ريخته شود، و اگر بار سوم آب ريخته شود وضو باطل خواهد بود. آيا اين سخن صحيح است؟
شستن اعضاء در وضو، بار اوّل واجب و بار دوّم جائز و بيش از آن مشروع نيست لکن ملاک براي تعيين هر بار، قصد انسان است، پس اگر به قصد بار اوّل چند مرتبه آب بريزد اشکال ندارد.
س 103: آيا در وضوي ارتماسي جايز است که چند بار دست و صورت را داخل آب کنيم يا اين که فقط دوبار جايز است؟
فقط دو بار ميتوان دست و صورت را وضوي ارتماسي داد بار اوّل واجب، و بار دوّم جائز است و بيش از آن، مشروع نيست. ولي در وضوي ارتماسي در مورد دستها بايد قصد شستن وضوئي آنها هنگام خارج کردن آنها از آب باشد، تا بتوان از اين طريق مسح را با آب وضو انجام داد.
س 104: آيا چربيهائي که به طور طبيعي در مو و صورت به وجود ميآيند، مانع محسوب ميشوند؟
مانع محسوب نميشود، مگر آنکه به حدّي باشد که مانع از رسيدن آب به پوست و مو گردد.
س 105: مدت زماني مسح پاهايم را از سر انگشتان انجام نميدادم، بلکه فقط روي پا و مقداري از انگشتان را مسح ميکردم؛ آيا اين مسح صحيح بوده است؟ و در صورت عدم صحت، نمازهائي را که خواندهام بايد قضا کنم؟
اگر مسح پا شامل سر انگشتان پا نباشد، وضو باطل و قضاي نمازهاي خوانده شده، واجب است. و در صورتي که انسان شک داشته باشد که آيا هنگام مسح، از سر انگشتان پا مسح ميکرده است يا نه؟ وضو و نمازهاي خوانده شده محکوم به صحت هستند.
س 106: بر آمدگي روي پا که هنگام مسح، دست بايد تا آنجا کشيده شود، کدام است؟
بايد مسح پا را تا مفصل بکشند.
س 107: وضو در مساجد و مراکز و ادارات دولتي که دولت در ساير کشورهاي اسلامي بنا ميکند، چه حکمي دارد؟
جايز است و مانع شرعي ندارد.
س 108: چشمهاي است که سرچشمه آن در زمين ملکي شخصي قرار دارد. اگر بخواهيم آب آن را به وسيله لوله به منطقهاي که چند کيلومتر با آن فاصله دارد، انتقال دهيم، بايد لوله از زمينهاي ملکي اين شخص و افراد ديگر عبور نمايد، آيا در صورت عدم رضايت مالکين زمينها، استفاده از آب چشمه براي وضو و غسل و ساير تطهيرات جايز است؟
اگر چشمه، در کنار و خارج از ملک غير، خود به خود جوشيده و قبل از جريان آن بر زمين، وارد لوله شد
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:
رساله,
ساعت 17:15
توسط
محمد قيصري
|